اشراق: بیان مسئله، تعریف مختصر از موضوع مورد بحث تحقیق و بیان وسعت ،شدت و بار مسئله تحقیق (می بایستی مستند باشد)، ذکر نیازهای مرتبط با مسئله و ابعاد مسئله آمیز آن، عوامل اقتصادی- اجتماعی و ... می باشد که مهم ترین بخش پروپوزال است.
بیان مسئله، ظریف ترین، حساسترین و شاید بتوان گفت که مشکلترین بخش از فرآیند پژوهش را تشکیل می دهد. پژوهشگرانی که بر مسئله پژوهش اشراف داشته باشند و بتوانند آن را به خوبی تحلیل کنند، به یقین در انجام پژوهش های کیفی، توفیق بیشتری خواهند داشت. عدم دقت در روشنسازی کامل مسئله پژوهش ، این احتمال را به وجود می آورد که تلاش های پژوهشگر، در مسیر انحرافی بیفتد؛ مثل این که به جای بررسی «علت ها»، به شناسایی «عوامل» بپردازد؛ بی آن که به تفاوت بسیار حساس بین آن دو هدف، توجه شود و یا به جای «انگیزش»، «علاقهمندی» را که می تواند با آن متفاوت باشد، مورد مطالعه قرار دهد.
بيان مساله خود متشكل از چندين زير مجموعه و از جمله عناصر مهم پايان نامه مي باشد.
در اين بخش، مطلب اصلي يا درواقع مساله اي كه قرار است در تحقيق مورد توجه قرار گيرد باز گشوده مي شود.اهميت مساله مورد بررسي و دلايل پرداختن به آن به عنوان موضوعي ضروري از جمله مطالبي است كه در اين بخش مورد اشاره قرار مي گيرد. در همين مرحله است كه پژوهنده تاكيد مي ورزد كه نتايج محتمل تحقيق مي تواند بر روند فعلي امور و سياستگذاري ها و برنامه ريزي ها مرتبط با آن ها اثر بگذارد.
نكته اي كه به نظر مي رسد: در تعريف مساله نبايد ادعايي را مطرح كرد كه در عنوان تحقيق لحاظ نشده باشد، در اين تعريف برابري محتوايي با عنوان و ساير بخش هاي طرح پيشنهادي بايد پيوسته مورد نظر باشد.
گفته مي شود كه محقق زماني طرح يك مطالعه پژوهشي را مي ريزد كه به مساله اي درخور بررسي برخورد نمايد محقق در اين مرحله آماده ميشود مساله را آن طور که يافته است تعريف نموده ،اهداف تحقيق خود را بيان نمايد .
در بيان مساله و تعريف آن محقق بايد به نکات زير توجه کند :
الف ) صورت مساله بايد شکل سوالي داشته باشد.
ب) مساله بايد روشن و بدون ابهام باشد.
ج) از کاربرد اصطلاحات و واژگان ارزشي خودداري شود .
د ) اخص و صحيح باشد.مساله درحد كنترل پذير و اخص مطرح شود.
ه )سوالات ويژه تحقيق بايد نوشته شود .
مثال
پژوهشگر در بيان مساله به جاي اين كه بنويسد مساله پژوهش استفاده از اينترنت و فعاليت هاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي است. و باز به جاي اين كه بنويسد در اين پژوهش رابطه استفاده ار اينترنت با فعاليت هاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي مورد بررسي قرار مي گيرد . بهتر است مساله به صورت اخص و با تعيين كامل حدود آن و به اعتقاد برخي صاحب نظران به صورت سوالي مطرح شود.
درست تر: آيا بين فعاليت هاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي واحد مشهد و چگونگي استفاده آن ها از اينترنت رابطه وجود دارد؟
يا، اين پژوهش درنظر دارد به بررسي فعاليت هاي علمي و پژوهشي اعضاي هيات علمي واحد مشهد و چگونگي استفاده آن ها از اينترنت بپردازد.
به منظور تصريح كار و ايجاد شرايط مناسب جهت درك مشترك از اصطلاحات و مفاهيم، محقق به تعريف برخي اصطلاحات مي پردازد.
پرسش هاي اساسي پژوهش بايد از لحاظ درجه خاص بودن با يكديگر همسنگ باشند.به عبارت ديگر نبايد سوالي به طور مثال 25درصد مساله اصلي را دربرگيرد و سوال ديگري 5 درصد آن را پوشش دهد.
برآيند پرسش هاي اساسي بايد كل مساله اساسي را پاسخ دهد ، نه نسبت به آن داراي خلاء و كمبود باشد و نه از آن فراتر رود. به طور مثال ، هرگاه بتوان كليه جوانب مساله اصلي را به هشت پرسش اساسي تجزيه كرد، بايد هشت برش مساوي دايره اي فرضي را دربرگيرد.
انواع پرسش هاي پژوهش
الف) سوال توصيفي : دراين گونه سوال ها معمولا از كلمات ”چه مي باشد، چيست و چگونه است“ استفاده مي شود. مثال: گسترش تاريخي صنعت در ايران چگونه بوده است؟
ب) سوال هاي رابطه اي : در اين گونه سوال ها، چگونگي رابطه دو يا چند متغير مورد نظر قرار مي گيرد. مثال: چه رابطه اي بين رضايت شغلي و رشد سازمان وجود دارد؟
ج) سوال هاي تفاوتي : اين سوال ها با تفاوت سطوح متغير ها سروكار دارد و معمولا به شكل زير بيان مي شود: آيا بين فارغ التحصيلان رشته هاي حسابداري و رشته هاي مديريت در انتخاب شغل تفاوت وجود دارد.
د) سوال هاي علت و معلولي : در اين گونه سوال ها رابطه علت و معلولي بين متغير هامورد نظر قرار مي گيرد. مثال: چه عواملي باعث افزايش رضايت شغلي كاركنان در يك سازمان مي شود؟
محقق براي بيان مساله تحقيق و نگارش آن بايد به اين ترتيب اقدام کند: