شاخص تأثیر استنادی، میزان استفاده استنادی از آثار علمی را اندازه میگیرد. این شاخص نتیجهٔ تحلیلهای استنادی یا کتابسنجی است.
Citation impact یا تاثیر استنادی به تعداد استنادات یک مقاله خاص، یک نویسنده و یک نشریه علمی گفته می شود. با این روش می توان فهمید که یک مقاله چندین بار توسط مقالات و کتب دیگر مورد استناد قرار گرفته است. البته این مقدار بر حسب موضوعات مختلف متفاوت است و بستگی به رشته و تعداد افرادی دارد که در آن حوزه فعالیت می کنند. برای مثال، تعداد دانشمندانی که در حوزه علوم اعصاب فعالیت می کنند از تعداد محققین در حوزه علوم ریاضی بسیار بیشتر می باشد. در نتیجه تعداد مقالاتی که در زمینه علوم اعصاب منتشر می شود بیشتر از مقالات ریاضی بوده و بالطبع تعداد استنادات بیشتری خواهد داشت.
این مقایسه در خصوص مقالات پژوهشی و مروری نیز صادق است. با توجه به اینکه تعداد مقالات منتشر شده علمی پژوهشی بیشتر از مقالات مروری می باشد، بنابراین تعداد استنادات به مقالات علمی پژوهشی بیشتر می باشد. همچنین مقالات مروری خلاصه ای از چندین مقاله پژوهشی می باشد.
مورد دیگری که در استناددهی تاثیرگذار می باشد، عنوان مقالات می باشد. مقالاتی که دارای عنوان کوتاه تری هستند، بیشتر از مقالات با عناوین بلند مورد استناد قرار می گیرند. زیرا این گونه مقالات معمولاً حوزه گستردهتری را پوشش میدهند. عناوین کوتاه در مقالات آماری بیشتر مشاهده می شود. مثل " آمار سرطان در سال 2015" و یا " رخداد سرطان سینه در سال 2018"
پراستنادترین مقاله در طول تمام دوران، مقاله کلاسیک اولیور لوری است که در آن روشی را برای اندازهگیری غلظت پروتئین معرفی میکند. تا سال ۲۰۱۴ این مقاله در مجموع بیش از ۳۰۵۰۰۰ استناد دریافت کردهاست. ۱۰ مقاله اول با بیشترین استناد، بیش از ۴۰۰۰۰ استناد دریافت کردهاند. برای رسیدن به ۱۰۰ مقاله برتر نیاز به ۱۲۱۱۹ مقاله تا سال ۲۰۱۴ میباشد. پایگاههای تامسون رویترز و وب آو ساینس با بیش از ۵۸ میلیون رکورد، فقط ۱۴۴۹۹ مقاله آن در سال ۲۰۱۴ بیش از ۱۰۰۰ استناد داشتهاست.
رابطه میان متون و مقالات با سند یا اسناد آنها اساس راهکار هایی برای عمل گزینش مقالات بنیادی و کشف مقالات معتبر از مقالات نامعتبر بوده است و بنا به این دلیل و برای سهولت بررسی ، دو شیوه تحلیل استنادی وجود دارد :
هدف از این نوع تحلیل، کشف قواعد حاکم بر رابطه متن و زنجیره اسناد آن است. هر مقاله علمی به عنوان حلقهای از یک زنجیره در قیاس با مقالات قبل و بعد از خود سنجیده میشود. در این روش، فرض بر آن است که عمل استناد خود سبب میشود که، خواسته یا ناخواسته، شبکهای میان اسلاف (اسناد) و اخلافِ ( مقالات ) یک زمینه پدید آید.
هربار که نویسندهای به مقالات پیشین استناد میکند نه تنها بر حجم انتشارات آن زمینه میافزاید، بلکه در بافت شبکه ارتباطی آن زمینه نیز اثر میگذارد. درنتیجه ارزش یک مقاله علمی بر مبنای تأثیر در مقالات و نوشتههای بعدی (حضور در مجموعه مآخذ آنها) تعیین میشود.
هدف از این نوع تحلیل، کشف رابطه احتمالی میان خود مآخذ (سندها) و یا خود مقالات (متنها) است. هرگاه بپذیریم که میان یک مقاله و مآخذش رابطهای هست، پس اگر دو مقاله در مآخذ خود مشترک باشند، یا دو مأخذ در مقالاتی پیوسته در کنار یکدیگر مورد استفاده قرار گیرند، باید میان آن دو مقاله با یکدیگر و این دو مأخذ با یکدیگر از لحاظ موضوعی شباهتی موجود باشد. نوع اول را “اشتراک در مأخذ” (Bibliographic coupling) و نوع دوم را “اشتراک در متن”(Co-citation) مینامند.
برای آنکه حدّ اشتراک دو مدرک بالا باشد، باید تعداد زیادی مقاله جدید، هر دو را مورد استناد قرار داده باشند. اشتراک در متن پیوندی است که توسط نویسندگان جدید میان مقالات پیشین برقرار میشود. گروهی نیز جمع این دو روش، یعنی “اشتراک در متن” و “اشتراک در مأخذ”، را برای بازیابی مدارک توصیه کردند و آن را برای این منظور مناسبتر تشخیص دادند.